سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جراحی فک

خاطرات جراحی فک

 

 

هدفم از نوشتن این وبلاگ راهنمایی افرادی هست که مثل من جراحی فک دارن.

من یک مشکل فکی داشتم و دوست داشتم ظاهر بهتری داشته باشم ولی چون این یک عمل زیبایی بود خیلی از جراحی هراس داشتم. تا اینکه جستجو اینترنتی به فکرم رسید و حین این جستجوها به وبلاگ آفای عظمتی برخوردم که ایشون این عمل و انجام داده بود و خاطرات عمل رو نوشته بود مطالب ایشون خیلی کمکم کرد. تصمیم گرفتم که من هم این کار رو بکنم شاید این مطالب برای افرادی مفید باشه.

 

 

12/4/88

امروز آخرین جمعه ای هست که می تونم راحت غذا بخورم حداقل تا 4 هفته دیگه.کلی ترس و هیجان دارم خدایا یعنی چی می شه؟؟؟؟

 

 

14/4/88

صبح رفتم بیمارستان کسری ساعت 8 رسیدم و یک سری آزمایش هپاتیت و ایدز و... باید می دادم.آزمایش خون که دادم فشارم افتاد. با این همه شجاعت چطور می خوام عمل کنم؟!!!

 

15/4/88

صبح ساعت 6:30 راه افتادیم رفتیم بیمارستان با خواهرم و همسرش. خیلی هیجان داشتم خدایا یعنی چی می شه؟ داشتم پشیمون می شدم!! من عمل دوم دکتر بودم رفتم اورژانس و لباس اتاق عمل پوشیدم وسرم وصل کردن و سوار برویلچر من و بردن اتاق عمل. لحظه های بدی بود وقتی واسه آخرین بار خواهرم و دیدیم احساس کردم شاید دیگه نبینمش!! اتاق عمل سفید بود 5 دقیقه طول کشید تا من و آماده کردن برای بیهوشی. توی این فاصله هم باهام صحبت و شوخی می کردن تا استرسم کم بشه . دوست داشتم زودتر بیهوش بشم. بعد از گذاشتن ماسک جلوی دهنم و تنفس سوم دیگه چیزی نفهمیدم.....

یه لحظه صدای دکتر بیهوشی رو شنیدم که صدام می‌کرد یه لحظه هوشیار شدم و فهمیدم که عمل تموم شده و به هوش اومدم بازم چیزی نفهمیدم تا داخل بخش که دیگه صداها رو می فهمیدم و هوشیار بودم  چشم هام و باز کردم نمیتونستم صحبت کنم قک هام بسته بود با ایما و اشاره از خواهرم پرسیدم چطور شدم؟ گقت خوب شده

هنوز توی خلسه بودم. 3-4 ساعت بعد کاملا هوشیار بودم خواهرم گفت آینه بدم خودت و ببینی ؟!! گفتم آره کلی هیجان داشتم اگه خوب نشده باشم چی؟؟ خلاصه آینه رو گرفت جلوی صورتم. اولین چیزی که توی صورتم دیدم کلی ورم لب و صورت بود که مثل طالبی شده بود. ولی معلوم بود که اشکال فکم اصلاح شده و صورتم گرد به نظر می اومد . وفتی خودم و دیدم حس بدی نداشتم ولی واقعا الان با این همه ورم هیچ نظری نمی شد داد.

شب سختی رو گذروندم حین عمل کلی خون وارد معده شده بود که باید بالا می اومد. چند بار خون بالا آوردم . خواهرم تا صبح بیدار موند.کمی مایعات هم با نی خوردم و همین. عمل 2:30 طول کشیده بود ولی 4:30 زمان بیهوشی بود.